سبک زندگی, هشتادیا

روانشناسی نوجوان

روانشناسی نوجوان

از نوجوانی تا صعود(آرامش طوفانی)

فهرست مطالب

دوران نوجوانی، هم از نظر نوجوانان و هم از نظر والدین دشوارتر از دوران کودکی قلمداد شده است. 300 سال پیش از

تولّد مسیح(علیه السلام)، ارسطو چنین اظهار داشت: نوجوانان پرشور و آتشی مزاجند و آماده اند که خود را به دست

غرایز بسپارند.

دوران طوفان و تنش شدید

در اوایل قرن حاضر ج. استانلی هال، مؤسس انجمن روان شناسی آمریکا، نوجوانی را دوران «طوفان و تنش شدید» و

نیز دوران توانایی فوق العاده جسمانی، عقلی و عاطفی می دانست. برخی از نظریه پردازان روان کاوی نیز نوجوانی را

وضعیتی می دانند که نوجوان در آن دچار اختلال روانی است

راه و بیراه

دوران نوجوانی یکی از مهمترین دوران زندگی انسان است و به گفته ای برخی از صاحب نظران در حوزه تربیت، این

دوران به گونه ای دوران برزخ زندگی انسان است که دارای ویژگی های خاصی است که می تواند توجه و یا عدم توجه

به این ویژگی ها، به باقی مانده عمر انسان شکل بدهد؛ یا آن را به سمت رشد و تعالی حرکت دهد یا آن را به بیراهه و

انحراف بکشاند.

مسیر تغییر

روان شناسان می گویند ، نوجوان کسی است که می خواهد نسبت به آنچه تاکنون بوده تغییر شیوه دهد و برخلاف

سابق ، آنچه را بزرگسالان می گوید ، نپذیرد . گاهی طرز راه رفتن خود را عوض می کند ، لهجه خود را تغییر می دهد ،

نسبت به مسایل پیرامون خود با حساسیت بیشتر می نگرد و اندک اندک به دنیای درون خویش وارد می شود.

نوجوان کم کم به قدرت تفکر و استدلال خویش پی می برد . مجموعه این حالات ، کوششی است که در پایان راه

کودکی نمایان می شود . این حالات ، عموما” با واکنشهای روحی و روانی همراه است . والدین متوجه می شوند که

کودک مطیع دیروز ، به کلی تغییر کرده و رفتارش متفاوت شده است . گاهی نوجوان در این دوره سنی ، ترش رو و یا

گوشه گیر می شود و گاهی نیز تلاش می کند که توجه دیگران را حتی از طریق عصبانی کردنشان ، به خود جلب کند .

من کیستم؟

یکی از سؤالات در دوره نوجوانی این است که من کیستم ؟ این سؤال ، قرنهاست ذهن بشر را به خود مشغول کرده و

موضوع اشعار ، داستانها و زندگی نامه های بی شماری بوده است . این سؤال در دوره نوجوانی ، می تواند به درک

هویت نوجوان کمک کند که:

 مصداق این شعر مولاناست :

از کجا آمده ام آمدنم بهر چه بود               به کجا می روم آخر ننمایی وطنم

که آدمی را به تفکر و اندیشه‌ورزی دعوت می‌کند و پرسش بنیادی در مورد منشأ وجود انسان در طول تاریخ که انسان از

کجا آمده، به کجا خواهد رفت و چرا آمده‌است را بازگو می‌کند.

 

هویت انسانی در نوجوانی شکل می گیرد

اریکسون روانشناس آلمانی می گوید :

هویت انسان در نوجوانی شکل می گیرد . در این دوره ، نوجوان سؤالاتی از خود می پرسد مثل اینکه من کیستم ؟ به

کجا می روم و چه هدفی دارم ؟ نحوه جوابگویی به این سؤالات ، در رشد هویت نوجوان تاثیر می گذارد . اگر او بتواند

به این سؤالات پاسخ مناسب بدهد ، احساس آرامش می کند ، وگرنه دچار اضطراب می شود . در دوره نوجوانی ،

هویت یابی مسئله ای حاد می شود . بطوریکه نوجوان روز به روز برای دستیابی به هویت مشخص ، تغییر جهت می

دهد . در دوران نوجوانی ، انسان با مجموعه ای از تغییرات شناختی – روانی و احساسی روبروست . نوجوان به این

موضوع اهمیت می دهد که در نزد دیگران چگونه جلوه می کند .

فرایند انتقال از کودکی به بزرگسالی

فرایند انتقال نوجوان  از کودکی به بزرگسالی، دشوار و پرکشمکش است. نوجوان از یک سو با سرعت بی سابقه ای بلوغ

جسمی و جنسی را می گذراند و از سوی دیگر، خانواده، فرهنگ و جامعه از او می خواهند تا مستقل باشد، روابط

جدیدی را با هم سالان و بزرگ سالان برقرار کند و آمادگی ها و مهارت های لازم را برای زندگی شغلی و اجتماعی به

دست آورد. نوجوان باید علاوه بر پذیرش و سازگاری با این همه تغییر و تحوّل، هویت منسجمی نیز برای خود کسب

کند و به سؤالات دشوار و قدیمی «من کیستم؟»، «جای من در هستی کجاست؟» و «از زندگی خود چه می خواهم؟»

پاسخ مشخص و اختصاصی بدهد.

بر این اساس، دوران نوجوانی از مراحل بسیار مهم تحوّل شخصیت به شمار می رود که از دیرباز محور توجّه روان

شناسان قرار داشته است.

میلر نیوتون در کتاب نوجوانی (1995، ص 23)، نوجوانی را دوره فرایندهای رشدی انتقال از کودکی به بزرگ سالی می

داند. این فرایندها جنبه های گوناگونی دارند:

اول، رشد و نمو سازمان عصبی مغز که نمود آن در تحوّل فرایندهای شناختی، عاطفی و رفتارها مشاهده می شود;

دوم، رشد فیزیکی که شامل رشد اندازه های بدنی و تغییر در نیم رخ جسمی است;

سوم، رشد نظام جنسی یا تولید مثل، شامل جسمی و رفتاری;

چهارم، رشد احساس «خود» به عنوان یک بزرگ سال یا یک انسان مستقل و خود راهبر;

پنجم، کسب موقعیت بزرگ سالی در گروه اجتماعی یا فرهنگ;

ششم، رشد کنترل رفتاری خود در تعامل با جامعه.

پنج ویژگی اساسی تفکر دوره نوجوانی از نظر دانیل کیتینگ

از نظر دانیل کیتینگ (1980) پنج ویژگی اساسی تفکر این دوره عبارتند از:

الف. تفکر درباره ممکنات: بر خلاف کودکان دبستانی که استدلال های ساده ای از مشاهدات خود به عمل می آورند،

نوجوانان به ممکنات و احتمالات دیگری نیز که به طور مستقیم در معرض نظرشان نیست، فکر می کنند.

ب. تفکر آینده نگر: نوجوانی دوره ای است که فرد به انجام کارها در آینده و در بزرگ سالی خود فکر می کند.

ج. تفکر با کمک فرضیات: نوجوان، در مقایسه با کودک دبستانی، بیشتر به آزمون فرضیه ها می پردازد و غالباً به موقعیت هایی متفاوت از واقعیت های ساده فکر می کند.

د. اندیشیدن به تفکر: در دوره نوجوانی، اندیشیدن به فرایندهای فکر خود، یعنی تفکر فراشناختی، پیچیدگی بسیار

بیشتری می یابد. در این دوره، نوجوان می تواند قوانینی را از مجموعه قوانین موجود استخراج کند، قوانین نظام

جداگانه را با یکدیگر مقایسه کند و نتیجه بگیرد و به طور نظاموار و عمیق به طرز فکر و خواسته های دیگران فکر کند.

هـ. تفکر در ورای حدود قراردادی: نوجوانان از توانایی های جدید خود برای بررسی مجدّد مسائل اساسی مربوط به

مناسبات اجتماعی، اخلاقیات، سیاست و مذهب استفاده می کنند. آنان تلاش می کنند تا راه حلی برای تعارض میان

ایده آل های موجود در مسائل مذکور و عملکرد واقعی بزرگ سالان پیدا کنند و راه صحیحی را برای خود برگزینند.

مخاطرات رشدشناختی در نوجوان

این مرحله از تفکر با مخاطراتی نیز همراه است. بر خلاف کودک دبستانی که معمولا وضعیت موجود جهان را همان

گونه که هست می پذیرد و دستورالعمل های بزرگ سالان را اجرا می کند، نوجوانی که به مرحله تفکر عملیات صوری

رسیده و قادر است دلایل متفاوت از واقعیت های موجود را در ذهن خود ترسیم کند، ممکن است در خانه و مدرسه و

جامعه به همه چیز ایراد بگیرد و حتی واقعیت های موجود در جهان هستی را نپذیرد. تفکر ایده آلی او، که ریشه در

رشدشناختی وی و رسیدن به تفکر انتزاعی دارد، موجب احساس شکاف عمیقی بین واقعیت های زندگی و ایده آل های

ذهن او خواهد شد. این احساس ممکن است او را در مقابل والدین و مدرسه و جامعه نیز قرار دهد و حتی در شرایط

خاصی، او را به پرخاشگری و عصیان علیه نهادهای اجتماعی نیز وادارد. این ایده آل گرایی ممکن است بین او و نسل

قبل شکاف عمیقی را به وجود آورد.

خود مرکزبینی نوجوانی، که الکیند (1981) از آن نام می برد، اساساً ناشی از تحوّلات دوره نوجوانی و به ویژه تحوّل

شناختی نوجوان است. نوجوان دچار این تصور می شود که همیشه تحت نظر است و نوعی مخاطب خیالی شاهد

اعمال اوست. به همین دلیل، نسبت به همه اعمال و حرکات و وضع ظاهر و باطن خود حسّاس است. او همچنین

دچار یک افسانه شخصی است و معتقد است که از وضعیتی بی همتا برخوردار است. این احساس بی همتایی ممکن

است باعث شود که فکر کند حوادث و خطرها شامل حال او نخواهد شد و با این تصور غلط، خود را به مخاطرات بزرگ

دچار سازد.

بلوغ زودرس

در سال‌های اخیر، آغاز بلوغ در پیشانوجوانی (پیش از نوجوانی) به نوعی افزایش داشته‌است (به‌ویژه در دختران، با

بلوغ زودهنگام و زودرس)، و نوجوانی گاهی در آن‌سوی سال‌های نوجوانی (به‌ویژه در پسران) امتداد داشته‌است. این

تغییرات تعریفی منسجم از چارچوبه ی زمانی نوجوانی را دشوارتر ساخته‌است. در بسیاری از پژوهش‌ها نوجوانی را به

دو دوره تقسیم می‌کنند: نوجوانی اولیه (۱۲–۱۶ سالگی) و اواخر نوجوانی (۱۷–۲۰ سالگی).

این دوران بستر تحوّلات مهم عاطفی، اجتماعی، مذهبی، شغلی، هویتی و… نیز می باشد،

پایان نوجوانی و آغاز جوانی و بزرگسالی بسته به کشورهای مختلف و نسبت به کاربردش متغیر است؛ و حتی فراتر از

آن در درون یک کشور یا خرده ‌فرهنگ هم ممکن است سنین متفاوتی برای بلوغ (از نظر دوره‌بندی و قانونی) به منظور

سپردن وظایف مشخص در جامعه، در نظر گرفته شود. برخی از این موارد شامل: رانندگی وسایل نقلیه، داشتن روابط

جنسی قانونی، خدمت سربازی ، دادن رأی، قرارداد بستن، داشتن سیم‌کارت، تکمیل برخی مقاطع تحصیلی،

یا ازدواج است. نوجوانی معمولاً برخلاف مقطع پیشانوجوانی، با افزایش استقلال توسط پدر و مادر یا سرپرست قانونی

و نظارت کمتر همراه است.

ایجاد هماهنگی بین تصورات

نوجوان درتلاش است تا بین تصوری که از خود دارد و تصوری که دیگران از او دارند ، هماهنگی ایجاد کند . گاهی

اوقات طرد شدن از سوی اجتماع و یا اطرافیان ، ممکن است باعث شود که نوجوان از هیچ راهی نتواند احساس

هویت کند . البته دستیابی به احساس هویت فردی تا حدی به مهارتهای شناختی نیز بستگی دارد.

سیر مراحل تحول در نوجوان

تحوّل جسمی

نوجوانی پس از مرحله جنینی، که از تغییرات سریع و فوق العاده برخوردار است، دومین مرحله تغییر و تحوّلات

چشمگیر و پرشتاب است. از این رو، روان شناسان بیشتر تمایل دارند که در این مورد به جای «رشد» واژه «جهش» را به

کار گیرند. در سال های اولیه بلوغ (سنین 12 تا 13 سالگی) تعادل جسمی نوجوان بر هم می خورد و تغییرات عمیقی

در ارگانیزم به وجود می آید، شکل و حجم بدن تغییر می کند و دستخوش دگرگونی می شود و طرح عمومی بدن

نوجوان از حالت کودکی خارج شده، مانند قالب و اندازه بزرگ سالان می شود.

اعضای بدن از پایین به بالا رشد می کند، به گونه ای که ابتدا پاها بزرگ و دراز می شوند، سپس رشد بخش های میانی

بدن و عضلات آغاز می گردد و به همین ترتیب سایر اعضای بدن نیز تحوّل می یابند.

افزایش ناگهانی قد و وزن آشکارترین نشانه اولیه بلوغ است. این تغییر سریع به طور معمول در دختران و پسران حدود

2 سال طول می کشد. بیشتر دختران در سنین بین 14 تا 15 سالگی به قد بزرگ سالی می رسند، اما در اکثر پسران این

رشد در حدود 18 سالگی حاصل می شود. پیش از رشد ناگهانی بلوغ بدنی، قد پسران حدود 2 درصد بلندتر از قد

دختران است. به دلیل آنکه دختران زودتر به رشد بدنی می رسند، برای یک دوره کوتاه سه تا چهار ساله، دختران بلند

قدتر و سنگین تر از پسران هم سال خود می شوند، اما پس از آنکه جهش ناگهانی بلوغ در پسران نیز صورت گرفت قد

آنان به طور متوسط حدود 8 درصد بلندتر از قد دختران می شود. (پاپالیا و اُلدز، 1992، ص 312)8

هرچند رشد بدن ـ از جمله قد ـ به دلایل ژنتیک، ناهنجاری زا، بهداشتی، تغذیه ای، نژادی و حتی اجتماعی ـ فرهنگی در

بین کودکان و نوجوانان متفاوت است، ولی به هر صورت، اندازه قد کودکان و نوجوانان اثر مهمی بر چگونگی رفتار هم

سالان و بزرگ سالان با آنها دارد. مردم اغلب این طور فکر می کنند که افراد بلندقدتر و عضلانی تر از شایستگی های

بیشتر و کارایی و قدرت مدیریت بالاتری برخوردارند. کودکان و نوجوانان بلند قدتر و عضلانی تر نیز احساس متفاوتی

درباره خودشان دارند. آنان احساس می کنند که «تیپ» بهتری دارند و تمایل رهبری دیگران در آنان بیشتر می شود.

والدین نیز به این نوجوانان به چشم افراد بزرگ سال می نگرند، در حالی که فرزندان کوتاه قدتر و ظریف اندام تر خود را

ـ حتی اگر از نظر سنّی و بلوغ جنسی در حدّ هم سالان بزرگ اندام تر خود باشند ـ تحت مراقبت بیشتری قرار می

دهند.

در اثر رشد جسمی، نوجوانان حساسیت زیادی نسبت به بدن خویش پیدا می کنند. پسران این احساسات را با

ایستادن های مکرّر در مقابل آینه و نظاره کردن بدن خود و اندیشیدن نسبت به طبیعی بودن یا نبودن رشد خود ظاهر

می سازند و نیز نسبت به تناسب اندام ها، حالت پوست، موی سر و حالت چهره و چاقی و لاغری و درشتی و

ریزاندامی خود حساس می شوند. البته حساسیت دختران نسبت به بدن و جذابیت های خود بسیار بیشتر از پسران

است.10 نوجوانانی که در این دوره خود را طبیعی و بالنده تلقّی می کنند، در آینده نیز از عزّت نفس و شادمانی

بیشتری برخوردار خواهند بود.

تحوّل جنسی

رشد جنسی در دوره نوجوانی، یک معیار و شاخص مهم رشد در این مرحله از زندگی است. این معیار نشانه ای از بلوغ و

تغییرات دیگری است که در این دوره رخ می دهد. در طول دوره بلوغ اندام های جنسی پسران (بیضه ها و آلت) و

اندام های جنسی دختران (تخمدان ها، رحم و مهبل) بزرگ تر و رسیده تر می شوند. در پسران، بیضه ها شروع به

تولید اسپرم می کنند و غده پروستات به تولید منی می پردازد و در دختران، تخمدان ها تخمک رشدیافته را در لوله

های فالوپ آزاد می کنند. ویژگی های ثانوی جنسی نیز که مردان را از زنان متمایز می سازد، نظیر روییدن موی صورت

در پسران و رشد پستان ها در دختران، آغاز می شود.


با توجه به وضعیت متوسط رشد اندام های جنسی، معمولا بزرگ تر شدن بیضه های پسران در حدود سن 5/13 سالگی

آغاز می شود و شش ماه پس از آن موهای زهاری می روید. رشد آلت و جهش قد پسران و کلفت شدن صدای آنان نیز

مستلزم گذشت شش ماه دیگر است. اولین احتلام یا دفع خود به خودی منی و اسپرم معمولا حدود یک سال پس از

بزرگ شدن آلت بروز می کند. رشد موهای صورت و بدن پسران نیز پس از این مراحل آغاز می شود.

رشد پستان ها و جهش قد دختران نیز معمولا در ده و نیم سالگی شروع می شود. نمو موهای زهاری در دختران در

یازده سالگی و نمو موهای زیربغل در سیزده سالگی بروز می کند. نخستین عادت ماهیانه عموماً در آغاز سیزدهمین سال

زندگی رخ می دهد. نخستین عادت ماهیانه شاخص رشد جنسی دختران است و مترادف با توانایی باردار شدن نیست.

آزاد شدن تخمک رسیده در دختران، که لازمه باروری است، معمولا یک سال تا یک سال و نیم بعد از وقوع نخستین

قاعدگی امکان پذیر می شود. بدیهی است که در همه موارد مزبور تفاوت های فردی وجود دارد.

در نظریه تحلیل روانی فروید، آغاز بلوغ با دوباره بیدار شدن امیال جنسی و احساسات اودیپی، شروع مرحله تناسلی را

نشان می ده13 در این مرحله، هدف اصلی غریزه جنسی همان بازتولید زیستی است، اما یادگیری چگونگی برخورد

جامعه پسند با نیروی جنسی با تعارضاتی برای فرد همراه است. نیروی لیبیدو، در دوره نوجوانی و اوایل جوانی، صرف

فعالیت هایی نظیر دوست یابی، دست یابی به ویژگی های شغلی، ابراز عشق و ازدواج می شود و مقدمات ارضای رشد

یافته تر غریزه جنسی از طریق صاحب فرزند شدن فراهم می آید. فروید معتقد است که آدمی تا پایان عمر در همین

مرحله باقی می ماند.

رشد هویت جنسی، بخشی از فرایند عمومی رشد جنسی است و اساس زیستی دارد ولی به عوامل گوناگونی همچون

چگونگی ارتباطات کودک با والدین، بخصوص با والد هم جنس خود، ارتباط با هم سالان و هم کلاسی ها، محیط

آموزشی و فرهنگ و جامعه نیز بستگی دارد.

از نظر نگرش و رفتار جنسی، برخی از تحقیقات (کُول و کُول، 1993، ص 604) نشان می دهد که پسران در آغاز عمدتاً

متمرکز بر جنبه های جسمی رفتار جنسی هستند و به تدریج متوجه جنبه های عمیق تر ارتباط اجتماعی و عاطفی می

شوند، در حالی که برای دختران هدف های مربوط به تعلق عاطفی و ارتباط اجتماعی اهمیت بیشتری دارد و در مراحل

بعدی است که جنبه های جسمی رفتار برایشان اهمیت پیدا می کند. این تفاوت جنسیت در شکل گیری هویت را می

توان به شکل های مختلف تبیین کرد. اگر بخواهیم نظریه تحلیل روانی را اساس این تبیین قرار دهیم، باید بگوییم که

انرژی پسران عمدتاً جهت گیری خارجی دارد و به کنترل و تسلّط بیرونی متمرکز است، در حالی که انرژی روانی دختران

عمدتاً متوجه دنیای درونی و عاطفی است.

تحوّل شناختی

بیشتر نظریه های سنّتی روان شناسی و عامّه مردم بر این باورند که با ورود به دوره نوجوانی یک تحوّل کیفی در تفکر

پیدا می شود. تغییر رفتار و گفتوگوها، استدلال ها و اظهارنظرها و دیدگاه های انتقادی نوجوانان نیز این باور را

استحکام بخشیده است.

تفاوت های فردی در رشد شناختی

نکته قابل توجه در مورد تفکر نوجوانی این است که این سطح از تفکر بسته به موقعیت ها و جوامع گوناگون متفاوت

بوده و همه نوجوانان به گونه ای برابر از این نوع تفکر برخوردار نیستند. برای مثال، بیشتر بزرگ سالان طبقه متوسط

آمریکایی در انجام بخش اعظم تکالیف و کارهای عادی از عالی ترین مراحل تفکر صوری استفاده نمی کنند و در تعداد

زیادی از فرهنگ های غیرغربی بزرگ سالان خیلی کم عملیات صوری را به کار می بندند.

 پیاژه در توجیه این موضوع اظهار می دارد که افراد بزرگ سال به طور معمول در سن 15 سالگی و حداکثر تا 20 سالگی

به درجه ای از تفکر «عملیات صوری» می رسند، ولی آنها این تفکر را اصولا در بخش ها و زمینه های مورد علاقه یا توان

مندی خاص به کار می بندند.

تحوّلات اخلاقی نوجوان

در هیچ دوره ای به اندازه دوره نوجوانی ارزش ها و استانداردهای اخلاقی برای انسان مطرح نمی شود. توانایی های

فزاینده نوجوانان بیشتر آنان را متوجه مسائل و ارزش های اخلاقی می کند و راه های پیچیده تری را برای کنار آمدن با

آن می یابند. در عین حال، آنچه جامعه از نوجوانان می خواهد به سرعت در حال تغییر است و همین مستلزم ارزیابی

مجدّد و مداوم ارزش ها و اعتقادات اخلاقی است.

در ذیل به برخی از دیدگاه های مهم و مطرح در زمینه تحوّل اخلاقی دوران نوجوانی اشاره می نماییم:

1- دیدگاه پیاژه

(ژان پیاژه-۹ اوت ۱۸۹۶ – ۱۶ سپتامبر ۱۹۸0- روان‌شناس فرانسوی-زبانِ سوئیسی)صاحب نظریه رشد شناختی و مرحله ای

از آن رو که بر طبق دیدگاه پیاژه رشد عقلانی کودکان در بستر توالی ویژه ای از مراحل تحقق می یابد، قضاوت های

اخلاقی نیز بر مبنای مراحلی تکامل می یابند که متناسب با تحوّلات شناختی عمومی است. از نظر پیاژه، رشد مفاهیم

اخلاقی در کودکان دارای توالی ثابت و نامتغیری است که از یک مرحله اولیه که مرحله «واقع نگری اخلاقی» نام دارد،

آغاز می شود و پس از چند سال به یک مرحله کامل تر به نام «اخلاق توافقی» یا «اخلاق خودگردان» منتقل می شود و

هیچ کس قادر نیست بدون طی مرحله واقع نگری اخلاقی به مرحله کامل تر پس از آن راه یابد. شیوع مرحله اول

اندیشه اخلاقی در کودکانی است که در سنین بین 4 تا 7 سال قرار دارند، اما مرحله بعدی بیشتر در کودکان 9 تا 10

سال به بالا آغاز می شود. کودکان 7 تا 10 ساله در یک مرحله انتقالی بین دو مرحله قرار دارند و اَشکالی از تفکر هر دو

مرحله را از خود بروز می دهند.

از نظر پیاژه، ویژگی های «اخلاق توافقی» که شکل تازه ای از اندیشه اخلاقی و مربوط به دوران نوجوانی می باشد، به

شرح ذیل است:

ـ قضاوت های اخلاقی در این دوره در مورد قوانین اجتماعی، بیشتر «نسبی گرا» است; به این معنا که قوانین و مقررات

در نظر نوجوان عبارت است از یک سلسله موافقت های قراردادی و دلبخواهی که می تواند مورد تردید و حتی تغییر

قرار گیرد.

ـ اطاعت از افرادی همانند والدین که دارای قدرت هستند، نه ضروری است و نه همیشه مطلوب.

ـ سرپیچی و تخلّف از قوانین نیز همیشه خطا نیست و قطعاً هم به تنبیه منتهی نمی شود.

ـ در قضاوت رفتار دیگران، علاوه بر توجه به پیامدهای عینی آن، احساسات و دیدگاه های افراد نیز باید به حساب آید.

تنبیه یک رفتار، همیشه باید مناسب با نیّات فاعل و ماهیت سرپیچی (انگیزه مخالفت) باشد.

ـ تنبیه رفتار نادرست باید به صورتی اعمال شود که یا آسیب وارده تلافی شود و یا دست کم به خطاکار بیاموزد که در

صورت تکرار موقعیت به گونه ای بهتر عمل کند.

ـ باید مساواتی به شکل عدالت برابر، برای همه وجود داشته باشد.

2-دیدگاه کلبرگ

لارنس کلبرگ: Lawrence Kohlberg)  ۱۹۸۷–۱۹۲۷) روان‌شناس-صاحب نظریه مراحل رشد اخلاقی

کلبرگ دیدگاه پیاژه را گسترش داده است. در تحقیقات او، اخلاق دوره نوجوانی از نوع اخلاق فوق قراردادی و

خودمختاری است که روی اخلاق قراردادی دوره دبستانی بنا می شود که آن نیز به نوبه خود به دنبال مرحله پیش

اخلاقی یا اخلاق پیش قراردادی دوره کودکستانی شکل می گیرد.

اخلاق مرحله نوجوانی، نوعی تصمیم گیری اخلاقی است و شخص با انتخاب خود اصول اخلاقی معینی را دنبال می

کند. پایه اساسی اخلاق این دوره، اصول جهان شمول عدالت به عنوان بنیاد تصمیم گیری در مسائل اخلاقی است که

می تواند به اصول دیگری همچون حقوق اجتماعی، برابری و حق تعیین سرنوشت تعمیم یابد. در این مرحله است که

اخلاق فرد می تواند از اصول مربوط به قراردادهای اجتماعی نیز فراتر رود و حتی ضرورت نافرمانی از برخی قراردادهای

اجتماعی نامطلوب را موجّه بداند.

کلبرگ در تحقیقات خود نشان می دهد که با آموزش می توان به برخی از نوجوانان آموخت تا سطح اخلاقی خود را

یک مرحله جلوتر ببرند. انتقال به یک مرحله بالاتر مستلزم توانایی و فراگیری استدلال مؤثر در ارزش های عمومی

اخلاقی و تصمیم گیری صحیح تر درباره رفتارهای معین است.

برای آنکه فرد بتواند مفهوم حقوق انسانی و قراردادهای اجتماعی را بفهمد باید دست کم به مرحله پنجم از مراحل رشد

اخلاقی مذکور برسد. به همین علت، هنجارهای اخلاقی در پایان نوجوانی، برخورداری از الزامات پنجمین مرحله رشد

اخلاقی در نظام کلبرگ است.

رشد شناختی و هنجار اخلاقی

وی رشد شناختی را برای شکل گیری اخلاقی کافی نمی داند و بر اهمیت شرایط مناسب تعلیم و تربیتی و فراگیری راه

حل تعارضات میان مفاهیم اخلاقی و بازبینی های مستمر نظرهای گوناگون تأکید کرده است. چه بسا افرادی از نظر

رشدشناختی در مرحله تفکر انتزاعی هستند اما قضاوت ها و عملکردهای آنان در سطح اخلاق پیش قراردادی است.

کلبرگ معتقد است در حالی که رشد شناخت (برای مثال، رسیدن به مرحله عملیات صوری) رشد اخلاقی را تضمین نمی

کند، ولی ممکن است شرط لازم برای وقوع آن باشد. (کلبرگ، 1987)

3- دیدگاه دبس

(موريس دبس ۱۹ نوامبر ۱۹۰۳- ۱۸ ژوئیه ۱۹۹۸ (Debesse) استاد روانشناسى و تعليم و تربيت در دانشگاه سوربن فرانسه )

در ابتداى کتاب مراحل تربيت مى‌نويسد: رشد کودکان از روزى که به دنيا مى‌آيند تا موقعى که به درجه ی کمال

مى‌رسند از مراحل متوالى و به‌هم پيوسته‌اى عبور مى‌کند که مى‌توان آنها را فصول مشخص يک تاريخ دانست.

موریس دبس رشد اخلاقی و ارزشی نوجوانی را به سه مرحله متفاوت تقسیم کرده است:

اول، مرحله اخلاق بسته یا اخلاق مبتنی بر دستورات و مقررات و قوانینی که از جانب دیگران وضع شده است و نوجوان

از آنها اطاعت می کند.

دوم، مرحله اخلاق باز که به صورت فردی بروز می کند و جنبه تمایل شخصی دارد. این اخلاق صورت مخالفت با ارزش

های خانوادگی و محیطی را به خود می گیرد و نوجوان پیوسته به سوی حیات شخصی تر و خصوصی تر می رود و می

خواهد آزاد باشد تا بتواند به میل خود رفتار کند. او غالباً در خصوص انتخاب های خود احساسات تند و مبالغه آمیزی

دارد و اعمال خود را از روی این احساسات تنظیم می کند. به تدریج که فرد به اواخر دوره نوجوانی و به آستانه جوانی

می رسد میل به زندگی پاک تر و سخاوت مندانه تر و بی غرضانه تر در او پیدا می شود و به تحسین و تمجید پرشوری

از خوبی ها و زیبایی ها می پردازد.

سوم، مرحله اخلاق ارزش هاست که در آن فداکاری و یکرنگی و پاکدلی و رحم و شفقت و قهرمانی و حالاتی مانند اینها

اهمیت و ارزش می یابد و فرد با سرمشق قرار دادن انسان هایی که آینه کمالات اخلاقی و فرهنگی و دینی هستند، به

دعوت آنها گوش فرا می دهد.

مخاطرات اخلاقی دوران نوجوانی


دوران نوجوانی زمینه بروز برخی مخاطرات اخلاقی را نیز فراهم می کند.

ـ بسیاری از نوجوانان مشکل دار، دچار رشد نایافتگی و خودمحوری هستند. اطاعت آنان از قوانین هنوز به دلیل نظارت

افراد قدرتمند و ترس از تنبیه است. آنان به زودی یاد می گیرند که می توانند برخی از قوانین موجود را نادیده بگیرند،

بی آنکه تحت پیگرد قرار گیرند.

ـ وابسته شدن نوجوانان در آغاز و میانه نوجوانی، دشواری دیگر گروهی از نوجوانان است. اینان ممکن است از اینکه

نام یا عکسشان پس ار ارتکاب جرم در جراید چاپ شود احساس اهمیت کنند و بر فعالیت های ضداخلاقی خود

بیفزایند.

ـ گروه دیگری از نوجوانان به سبب مشکلات اخلاقی و ارزشی به استفاده از مواد مخدّر روی می آورند و به تدریج خود

را به آسیب های مغزی دچار می کنند.

ـ گروه بزرگ تری از نوجوانان هستند که مشکل مواد مخدّر و قانون شکنی ندارند، اما با پرسش ها و تردیدهای زیادی

درباره معنای زندگی و مذهب و اخلاق روبه رو هستند.

ـ ارزش های نوجوانان همیشه نتیجه تصمیمات عاقلانه ای نیست که به طور منطقی اتخاذ کرده اند. نوجوانان ارزش ها

را اغلب به دلایلی که با تضادها و انگیزه های شخصی آنان در ارتباط است (و بسیاری را هم ناآگاهانه) انتخاب می

کنند. (کانجر و پیترسون، 1984; دووان و آدلسون، 1966)

مراحل رشد در نوجوان

تغییر و تحوّلات این دوره به سه مرحله تقسیم می شود:

مرحله اول: فاصله گرفتن (12ـ14 سالگی)

بروز رشد جسمی و اولین نشانه های بلوغ، با نوعی تمایل طبیعی برای فاصله گرفتن کودک از بزرگ سالان، بخصوص

والدین همراه است. این تمایل می تواند در بستن در اتاق یا حمام توسط کودک و یا محرمانه جلوه دادن تغییرات بدن

مشاهده شود. این گونه رفتارهای محرمانه و اختصاصی، نقش روانی ـ اجتماعی مهمی در پایان دادن به وابستگی های

کودکانه قبلی به والدین و سایر بزرگ سالان ایفا می کند. با افزایش این فاصله، کودک می تواند با دوستان نزدیک خود

راز و رمزهایی را مطرح کند و ارتباط های ویژه دوره نوجوانی را با گروه هم سالان و  به دور از والدین و معلمان و دیگر

بزرگ سالان به وجود آورد. در کودکان عادی، این فاصله تا آنجا گسترش می یابد که به کشف هویت و جنسیت و سایر

جوانب رشد «خود» در آنان منجر شود.

مرحله دوم: جدایی تدارکاتی (15ـ17 سالگی)

این مرحله که هسته اصلی نوجوانی و مشکلات آن است، با رشد بیشتر بدنی و جنسی همراه است و سطح عالی تری از

ادراک «خود» را تجلّی می دهد. رشد مغز و توانایی های شناختی نوجوان با درونی شدن حیات عاطفی و ارتباط عمیق

تر با گروه هم سالان، جدایی بیشتر ویژگی های روان شناختی نوجوان و باورها و ارزش های او از والدین و بزرگ سالان

را به بار می آورد. این جدایی هرچند به ندرت جنبه جدایی مکانی نوجوان با والدین و بزرگ سالان را پیدا می کند، اما

معمولا یک جدایی روحی، فکری، ارزشی و رفتاری است و زمینه های ذهنی استقلال را برای او فراهم می آورد. در همین

مرحله، انسجام جنبه های مختلف بدنی و جنسی و تصور از خویش به صورت هویت واحد شکل می گیرد و پاسخ

گویی به سؤال اساسی «من کیستم؟» به تدریج در ذهن نوجوان تحقق می یابد.

در این مرحله، کسب دانش و مهارت های لازم برای اشتغال یا برای ادامه تحصیل، به عنوان یک نیاز مهم در تعلیم و

تربیت نوجوانان مطرح می شود.

مرحله سوم: ورود مجدّد به مناسبات اجتماعی (18ـ20 سالگی)

چنانچه رشد نوجوان در مراحل پیشین به گونه ای نسبتاً بهنجار صورت گرفته باشد، در این مرحله آخر نوجوانی به

تدریج به صورت یک فرد مستقل و خودکفا در مناسبات خانوادگی، آموزشی، شغلی، اجتماعی و فرهنگی ایفای نقش می

کند و در چنین صورتی می توان امیدوار بود که مراحل رشد و پرورش او به درستی انجام شده و او آماده است تا زندگی

جوانی و بزرگ سالی را با موفقیت آغاز کند و ثمرات رشد و پرورش بیست ساله را در تداوم زندگی خویش آشکار نماید.

 

خصوصیات دوران نوجوانی

الف)خصوصیات عاطفی

کودک با ورود به سن بلوغ و نوجوانی روحیات و عواطف او ویژگی های تازه ای پیدا می کند که بعضی از آن ویژگی ها

عبارتند از:

1-رشد عقلی

روانشناسان ، نوجوانی را آغاز دوره تفکر انتزاعی می دانند . در این دوران ، نوجوان احساس قدرت زیاد می کند .

نوجوان در این مقطع سنی ، می تواند قضایای منطقی را درک کند و استدلال علمی در او قوی می شود . در دوره

نوجوانی ، استعدادها و توانمندیها نیز اختصاصی تر می شود .

2-استقلال فکری

نوجوان در پی کسب استقلال فکری است . ممکن است درمورد اعتقادات خودش نیز دچار شک و تردید شود . نه اینکه

آنها را نفی کند ، بلکه می خواهد ، آنها را دوباره بازسازی کند و زیربنایی استدلالی برای آنها بیابد . از اینرو والدین و

مربیان نباید از شک و تردیدهای نوجوان ، دچار نگرانی و اضطراب شوند ، بلکه باید او را برای رسیدن به یقین ، یاری

کنند . بنابراین شک ، توفقگاه خوبی نیست ، اما معبر و راهی مناسب برای رسیدن به حقیقت است .

3-حساسیت

نوجوان به دلیل این که در دوران بحران به سر می برد، از حساسیت خاصی برخوردار است. در برابر هر برخورد ما با او،

عکس العمل نشان می دهد. گاهی در مقابل انتقادها، داد و فریاد می کند. درها را به هم می زند و یا اشیاء را پرتاب

می کند.

4-ابراز وجود

اثبات شخصیت و نشان دادن قابلیتها ، یکی از مطبوع ترین لذات روحی و روانی در نوجوان است که برای نیل به آن از

هیچ کوششی دریغ نمی کند .

5-سرگردانی

یکی دیگر از ویژگی های عاطفی این دوران این است که فرد دچار سرگردانی می شود چون بین ارزش های حاکم در

مدرسه، خانواده و اجتماع هماهنگی نمی یابد و مشاهده می کند که هر یک از آنان، ارزش های متفاوتی ارائه می

دهند، بنابر این در این که کدام ارزش را بپذیرد، دچار سرگردانی می شود.

6-عدم تعادل عاطفی

عدم تعادل و بی ثباتی عاطفی یکی از بارزترین ویژگی های این دوره است. بیشتر وقت ها نوجوانان به هنگام بروز

خشم نمی توانند رفتار و گفتارشان را کنترل کنند. خیلی زود متأثر می شوند. به خصوص زمانی که احساس می کنند

کسی به حرفشان گوش نمی دهد. به همین خاطر دست به اعمال ناخوشایندی می زنند و سپس پشیمان شده خود را

سرزنش می کنند.

حساسیت ها و هیجانات ناشی از زودرنجی که از خصوصیات دایمی این دوران است, اغلب به علت تغییر و تحولات

غدد داخلی و میزان ترشح هورمون ها و نوع تربیت و آموزش دوران گذشته است که در مجموع وضع زندگی عاطفی

نوجوان را تغییر می دهد. چنان که گاهی با کوچک ترین برخوردی عصبانی می شود و به هنگام عصبانیت و خشم

ممکن است به گریه متوسل شود و یا غمگین و افسرده به تنهایی پناه ببرد.

7-تنوّع خصلت های رفتاری

اعمال نوجوان و جوان دارای پختگی نبوده و در حال تغییر و دگرگونی است و دائماً رنگ عوض می کند. برای مثال

گاهی زرنگ است و گاهی تنبلی می کند.

به دلیل رشد سریع جسمی و تغییرات مشهود در اندام‌های بدن نوجوان در دوران بلوغ بعضی از رفتارهای هیجانی و

عدم کنترل او طبیعی است. مثلاً جلو آمدن سرنوجوان به دلیل احساس بلندتر شدن گردنش، بزرگ شدن بینی و یا عدم

کنترل در دست‌هایش برای جابجایی خصوصاً اشیاء ظریف از طرفی و عدم آگاهی و آموزش صحیح او در مقابله با این

مسایل از طرف دیگر او را از نظر روحی تحت تاثیر قرار داده به‌طوری که در خود احساس بی‌کفایتی و حقارت می‌نماید

که همین امر موجبات اضطراب را در وی فراهم می‌آورد.

8-کشمکش بین استقلال و وابستگی

با توجه به اینکه این دوره، حد فاصل دوران کودکی و بزرگسالی است، از دست دادن حمایت‌های بی‌قید و شرط والدین

برای کسب احساس استقلال از یک طرف و لذت مورد حمایت و پشتیبانی آنها بودن و همانطور کودک ماندن و بدون

زحمت و دردسر، همیشه مورد محبت قرار گرفتن از طرف دیگر، در نوجوان کشمکش درونی ایجاد می‌کند و جنگ روانی

عمیقی در ذهن او به وجود می‌آورد.

بعضاً خانواده و مدرسه و جامعه نیز از او توقعات متناقض دارند، گاهی او را به چشم یک کودک نگاه کرده و برخوردی

تحقیرآمیز دارند و گاهی هم توقعات از او بیش از حد توان اوست و به چشم بزرگسالان به او می‌نگرند که این خود به

کشمکش‌های درونی نوجوان دامن زده و او را با مشکل روبرو می‌سازد.

9-عدم اطمینان به بزرگترها

او در مطرح نمودن مشکلات عاطفی و رفتاری خود، بنوعی نسبت به بزرگترها، احساس بی اعتمادی می کند زیرا می

ترسد آنچه را او با آن ها در میان می گذارد، با دیگران مطرح کنند و رازش را بر ملا سازند.

10-احساس نگرانی در برخورد با واقعیات

ناتوانی در سازگاری با موقعیت‌های جدید موجب تشدید ترس و اضطراب در نوجوان می‌شود مانند: ترس از عدم

موفقیت در امتحان یا مورد سرزنش قرار گرفتن در خانه و مدرسه، ترس از پذیرش مسئولیت و ارتباط با جنس مخالف

یا مورد پذیرش دوستان واقع نشدن.

11-ترس از آینده

آینده  در ذهن نوجوان مبهم و دور از دسترس تصویر می‌نماید به طوری که حتی چگونگی تامین اقتصادی و تشکیل

خانواده برای خود در آینده و ازدواج و تحصیلات عالی را قله‌هایی دور از دسترس می‌پندارد که دستیابی به آنها برای او

بسیار دشوار و در بسیاری از موارد از محالات است که البته نقائص تربیتی و آموزشی در درون خانواده، مدرسه و جامعه

و محرومیت‌های شدید مالی خانواده به شدت و عمق این مشکل نیز می‌افزاید.

او در برخورد با مسائل می کوشد از رویارویی با واقعیات بگریزد و این به آن سبب است که دلیل و منطق در او ضعیف

است و عقل و برهان، در او تحت الشعاع دیگر خصوصیات (مانند غرور، احساسات و عواطف) وی می باشد. البته این

ویژگی در پسرها بیشتر به چشم می خورد.

12-بی نظمی

نوجوانی دورانی است که فرد دچار تغییر و تحولات محسوسی می شود، عموما آن را با نام “بلوغ” می شنایسم، که طی

آن بی نظمی های شدیدی در ابعاد مختلف وجودی فرد همچون: احساس، عاطفه، جنسی، جسمانی و… مشاهده می

شود که متعاقب آن نوجوان احساس آشفتگی درونی شدیدی می کند، حقیقت این است که نوجوانان نمی خواهند با

شلختگی های خود شما را آزار دهند. گرچه ممکن است باور این حقیقت سخت باشد. در واقع علت اصلی این آشفتگی

و شلختگی این است که ذهن و فکر آنها جای دیگری است.

یک نوجوان مشغله های فکری زیادی دارد و به همان مقدار هم از نگرانی و اضطراب زیادی برخوردار است و پس مانده

انرژی احساسش آن قدر نیست که بتواند در مورد رفتار روزانه اش به قدر کافی دقت کند که مثلاً جوراب کثیفش را در

ماشین لباسشویی بگذارد و یا وقتی جوراب تمیز پیدا نکرد، پدر و مادرش را مقصر نداند و به آنها پرخاش نکند.

13-احساس ناکامی و ناتوانی

گاهی نوجوان احساس می کند آنچه را که از او می خواهند، نمی تواند انجام دهد.

این ویژگی در دخترها بیشتر دیده می شود زیرا آنان زودتر از پسرها به بلوغ عقلی می رسند.

14-تلاش برای استقلال خود در زمینه های عاطفی

کودک در دوران دبستان، هر چه اولیاء مدرسه بگویند می پذیرد و آن ها را انجام می دهد امّا در دوران راهنمایی و

متوسطه از دستورات مدرسه، احساس کدورت و تنفّر می کند و گاهی عملی خلاف مقررات انجام می دهد؛ چون می

خواهد ثابت کند که به استقلال رسیده است.

15-به هم ریختگی ارتباط با دیگران

فشارهای روانی، عاطفی و اجتماعی در این دوران موجب می‌شود که نوجوان با خودش، با خانواده‌اش، با دوستانش و

بطور کلی با همه رابطه‌اش بهم می‌خورد و احساس کوچک شمردن خود و حقارت می کند و حالت عصبی در او افزایش

می‌یابد.

16-طغیان علیه مراجع قدرت

نوجوان برای کسب استقلال علیه همه ی مراجع قدرت من جمله والدین و کادر مدرسه طغیان می‌کند.

گاهی اوقات رفتارهایی علیه آنها از خود نشان می‌دهد، درگیری‌هایی ایجاد می‌نماید و به اعمالی دست می‌زند که روابط

او را با آنها و سایر مراجع قدرت به شدت تیره می‌کند، مثلاً بگومگو می‌کند، بحث و مجادله ی طولانی انجام می‌دهد، بر

خلاف خواسته ی والدین دیر به خانه می‌آید، از انجام تکالیف درسی خودداری می‌کند، سیگار می‌کشد و حتی ممکن

است دست به اعمال بزهکارانه هم بزند.

این مورد در خانواده‌های با محدودیت زیاد و یا مدارسی که مقررات سخت و خشک را بدون نظرخواهی و مشورت با

نوجوان اجرا می‌کنند از شدت بالاتری برخوردار است.

17- دوستی با همسالان

بشر در تمام مراحل زندگی خویش همواره نیازمند دوستی با دیگران است؛ نوجوانان و جوانان نیز در این سنین، به گروه

همسالان، علاقه بیشتری پیدا می کنند، با آنان روابطی دوستانه و صمیمانه برقرار می سازند و دوست دارند بیشتر

اوقاتشان را با آنان بگذرانند. گاه، این علاقه و دوستی تا مرحله عشق ورزیدن پیش می رود: آن ها به همسالان خود

پناه می برند، چون مشکلاتی مشابه دارند، با یکدیگر انس می گیرند و بلکه رفتارشان نیز در یکدیگر تأثیر می گذارد.

بنابر این انتخاب دوست در این دوران، از اهمیت زیادی برخوردار است. چه این که سعادت و خوشبختی نیز در

معاشرت و دوستی با مردم بزرگوار است. پیامبر گرامی اسلام ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ فرموده است: «سعادتمند

ترین مردم کسی است که با مردم بزرگوار معاشرت و دوستی نماید» لذا لازم است والدین در انتخاب دوست و حدود

دوستی فرزندان خود را یاری نمایند.

توصیه ای که می توان در این باره به والدین نمود، این است که نباید احساسات نوجوان را در این سنین، نسبت به

دوستانش لکه دار کرد. گو این که استفاده مثبت از دوستان او در حل مشکلات، کمک بسیار خوبی نیز می تواند باشد.

امام علی ـ علیه السلام ـ از چنین روشی برای نجات کودکی که می خواست خودش را از پشت بام پرت کند، استفاده

کرد و فرمود: بروید یکی از همسالان و همبازی های او را بیاورید تا بسوی او باز آید و از پرت شدن نجات یابد.

18-تعارض بین خواسته‌های والدین و گروه همسالان

در این دوران، نوجوان تحت تأثیر گروه همسالان می‌باشد و والدین را مرتبط به نسل گذشته می‌داند که نیازها و

خواسته‌های عصر حاضر او را درک نمی‌کنند. لذا نوجوان خود را در این میان کاملاً گیج احساس می‌کند چون حاضر

نیست که محبت والدین را هم از دست بدهد. در چنین مواقعی نوجوانان بعضاً همانند هنرپیشه‌ها نقش بازی می‌کنند

تا از مقبولیت والدین و گروه همسالان، هر دو برخوردار شوند.

19-چگونگی ارضاء نیازهای جدید (جنسی)

رشد و نمو غدد داخلی و ترشحات هورمون‌های جنسی به نوجوان امکان برقراری روابط جنسی را می‌دهد و انگیزه و

کشش جنسی نسبت به غیر هم‌جنس در او ایجاد می‌گردد و از طرفی نخستین برخورد نوجوان با جنس مخالف اغلب با

ترس و پریشانی خاطر همراه است. جوان تازه بالغ جدید تمایلات قوی و نامعلومی را احساس می‌کند که او را از

جلدش خارج کرده و بسوی جنس مخالف می‌کشاند. جهش‌های شدید محبت، عقب‌نشینی‌های توضیح ناپذیر و

حرکات بدون دلیلی که او را آشفته می‌سازد.

نوجوان می‌‌خواهد این همه انرژی را که به وجود آمده و موجب هیجان او شده است را در جایی آزمایش نماید، اما در

عین حال نگران عواقب آن است. او بیداری و رشد تمایلات جنسی را دارد ولی هدف ندارد و چون غریزه ی جنسی کاملاً

زیرزمینی است، جهت‌یابی آن با کور مالی انجام می‌شود و در افراد محجوب و کمرو نوعی اضطراب و گیجی ایجاد

می‌کند. در جوامعی که آموزش ارضاء صحیح غریزه ی جنسی و راه‌های کنترل آن برای نوجوان آموزش داده نمی‌شود،

این مشکل مضاعف است و در این‌جاست که متاسفانه لغزش و سقوط در پرتگاه در کمین است

20-عدم کنترل رفتار، هنگام خشم

حساسیت نوجوان و جوان نسبت به مسائل ناخوشایند روح و روانش، باعث خشمگین شدن وی می شود. خشم او

بگونه ای است که قادر به کنترل آن نمی باشد؛ بنابر این اطرافیان باید با آرامش خویش، از خشم او بکاهند تا او بتواند

از این بحران خارج شود و این دوران را پشت سر گذارد.

21-دغدغه اقتصادی

یکی از مهمترین مشکلات نوجوانی این است که فرد قبل از اینکه به بلوغ اقتصادی برسد به بلوغ جنسی رسیده است و

از طرفی چون به دنبال استقلال و کسب هویت جدید برای خود نیز می‌باشد همیشه به فکر دستیابی زودتربه منافع

اقتصادی است و در این ارتباط می‌بینیم نوجوانانی را که مدرسه و تحصیل را رها کرده و به دنبال شغل و کسب درآمد

می‌باشند و این خصوصاً در جوامعی که ارزش‌های انسانی و معنوی جای خود را به ارزش‌های مادی داده و شخصیت

افراد برحسب درآمد و پول آنها مورد ارزیابی قرار می‌گیرد بسیار مشهودتر است و در این ارتباط اوضاع و

احوال‌اقتصادی- اجتماعی و بی‌ثباتی جامعه، جنگ، بیکاری، کمبود امکانات و فقر مالی خانواده از عوامل تشدید کننده ی

مشکل محسوب می‌شوند.

22-دوست داشتن خود

تمام موجودات عالم هستی خودشان را دوست دارند و اگر چیزی قصد آسیب رساندن به ذاتشان را نماید، از خود

عکس العمل نشان می دهند و دفاع می کنند. انسان نیز چنین است و از کودکی داری این صفت است. توجّه به این

نکته در تربیت و ساختن و بازسازی کودکان و نوجوانان و جوانان بسیار مهم است؛ بنابراین، کتک زدن برای تربیت به

هیچ وجه مؤثّر نیست و نیز لعن و نفرین به آنان، سودی نخواهد بخشید.

ب)خصوصیات اجتماعی

ویژگی های اجتماعی نیز مانند خصوصیات عاطفی در نوجوان و جوان رشد کرده و مراحل تازه ای را ایجاد می نماید که

بعضی از آن ها عبارتند از:

1- الگو پذیری و تقلید

غریزه تقلید، یک غریزه نیرومند است که از آغاز دوره کودکی شروع می شود و در سنین پنج تا شش سالگی به اوج خود

می رسد. کودک در این سن علاوه بر تقلید خوردن، لباس پوشیدن و. … حالات روانی را نیز تقلید می کند. برای مثال

ترسو بودن یا شجاعت مادر (یا هر کسی که مورد تقلید اوست) در او اثر می گذارد. به پدران و مادران باید سفارش کرد

که در برابر کودکان مواظب اعمال و حرکات خود باشند. یک آینه، تا هنگامی که کسی در مقابلش ایستاده است، تصویر

را نشان می دهد؛ امّا ذهن انسان قویتر از آینه است و با از بین رفتن فرد، باز هم تصویر او باقی است.

مربیان و والدین در این امر تأثیر بسزائی دارند. چرا که این غریزه در دوران نوجوانی نیز به فعالیت خود ادامه می دهد

و نوجوان علاوه بر مربیان و والدین خود، به حدّ زیادی به تقلید از همسالان خویش متمایل می شود.

مرحله تقلید در نوجوان از سن دوازده سالگی آغاز می شود. او از همکلاس های ویژه (از نظر درسی و اخلاقی مانند

شلوغ کردن یا منظم بودن) تقلید می کند. این ویژگی بیشتر در پسران به چشم می خورد.

آنچه که در این مرحله باید به آن توجّه نمود، انواع تقلید است که گاهی کورکورانه است و گاهی آگاهانه. در تقلید

کورکورانه، مقلّد از هر عمل مضرّ یا غیر مضرّ بطور ناآگاهانه پیروی می کند؛ امّا در تقلید آگاهانه شخص مقلّد، نکات

مثبت اعمال مقلّد را انتخاب نموده و از آن پیروی می کند و اعمال ناشایست را تشخیص داده، کنار گذارده و تقلید نمی

کند.

2-افتخار به شخصیت

تشخّص طلبی یکی از تمایلات غریزی بشر است و در نسل جوان بسیار قوی و نیرومند است. نوجوان به نوع لباس، نوع

آرایش مو و نوع واکنشهایش در برخورد ها افتخار می کند و به اصطلاح در جمع همسالان خود «قیافه» می گیرد. او به

ابراز شخصیت و خود نمایی می پردازد؛ او می خواهد بفهماند که من هم بزرگ شده ام. در این راستا، والدین با برخورد

مناسب و هدایت او در انتخاب لباس های مناسب و نوع برخوردهایش ضمن احترام به شخصیت وی، می توانند او را

در مسیر صحیح هدایت کنند.

3-میل به آزادی

یکی از تمایلات و خصیصه هایی که در این دوران شدّت می یابد، میل به آزادی بی حدّ و حصر و بی قید و شرط است.

مقررات اجتماعی را سد راه ارضاء تمایلات خویش به حساب می آورد. از آن جا که آزادی های بی قید و شرط موجب

انحراف و بروز مشکلات خواهد شد، باید با روش های صحیح و با صحبت های دوستانه کنترل شود.

4-مرحله اطاعت

این مرحله از اوّل راهنمایی آغاز می شود. این صفت در این سنین بیشتر در میان دختران به چشم می خورد. آنان

بگونه ای مطیع می شوند که دیگران تصوّر می کنند خجالتی هستند. البتّه در این مواقع باید مراقب بودکه این اطاعت

در غیاب ما چگونه استن دادن نظام های انتزاعی است.19

بازگشت به لیست