من اعتراض دارم
من اعتراض دارم !
بخش اول :
1-معنای لغوی اعتراض
2-معنای اصطلاحی اعتراض
3-اعتراض در فقه
4-اعتراض در ادبیات
5-اعتراض در قرآن
6-اعتراض در کلام معصوم
– موسس نهاد اعتراض در اسلام فاطمه زهرا(س) است.
– اعتراض در بیان امام علی (ع)
– اعتراض حضرت زهرا (س) در خطبه فدکیه- حجتالاسلام محلاتی
– «النصحیه لائمه المسلمین» – آیتالله محسن غرویان
7-اعتراض در علم حقوق
8-اعتراض در اصطلاح حقوق تجارت
9-اعتراض در اصطلاح آیین دادرسی
10-معنای اعتراض در جامعه شناسی سیاسی
———————————————————
اعتراض-انتقاد-مخالفت
یکی از عادات رفتاری ما بحث فراوان و البته یکسویه پس از بروز هر رخداد بزرگ است و هنگامی که آن واقعه تمام شد، بحث نیز فراموش میشود.
نمونه آن در قرآن آمده که: «و چون در دریا به شما خوف و خطری رسد در آن حال به جز خدا همه آنهایی که به خدایی میخوانید از یاد شما بروند و آنگاه که خدا شما را به ساحل سلامت رسانید باز از خدا روی میگردانید و انسان بسیار کفرکیش و ناسپاس است. (اسراء: ۶۷)» دقیقا مشابه رفتار ما در ایران است.
اعتراض (ابهامزدایی)
+ اعتراض (علم بدیع)، یکی از اصطلاحات ادبیات فارسی یا همان حشو و به معنای استفاده از لفظ یا عبارتی در کلام بدون نیاز به آن در سیاق کلام
+ اعتراض (فقه)، یکی از اصطلاحات به کار رفته در فقه به معنای اظهار نارضایتی و مخالفت کردن
+ اعتراض (حقوق)، به معنی اعتراض به رای غیابی دادگاه نخستین
معنای لغوی و اصطلاحی
مترادف اعتراض: انتقاد، ایراد، بازخواست، تعرض، خرده گیری، مواخذه، نکته گیری، واخواهی
برابر پارسی: وا خواهی، پرخاش، خرده گیری، خروش، واخواست، واخواهی
معنای لغوی اعتراض
۱. منع کردن؛ بازداشتن.
۲. پیش آمدن و روبهروی کسی ایستادگی کردن.
۳. عیب گرفتن؛ خرده گرفتن؛ ایراد گرفتن؛ نکتهگیری.
۴. (ادبی) در بدیع، آوردن جملۀ معترضه در بین کلام برای افادۀ معنی خاص.
مترادف-انتقاد، ايراد، بازخواست، تعرض، خردهگيري، مواخذه، نكتهگيري، واخواهي
اعتراض به زبان انگلیسی
protest, objection, defiance, protestation, exception, remonstrance, animadversion
مرتبط-پروتست، شکایت، واخواست رسمی، ایراد، مخالفت، عدم توافق، استدلال مخالف، مبارزه طلبی، دعوت به جنگ، بی اعتنایی، واخواهی، اظهار جدی، ادعا، استثنا، استثناء، رد، نکوهش، سرزنش، قوهء اعطراض، تذکر و اعلام خطر، تعیین تقصیر و مجازات نمودن
حشو (اعتراض) در لغت عربی به معنای “لایی” لباس است، همان الیافی که مابین آستر و پارچه نهاده میشود تا جامه و لباس را بهتر نشان دهد و نگهدارد؛ که در این باره سعدی میگوید:
قبا گر حریر است و گر پرنیان •••• بناچار حشوش بود در میان
در علم بلاغت به اعتراض یا حشو اعتراض الکلام قبل التمام میگویند. همان واژه، تعبیر یا جمله معترضهٔ که اگر حذف شود در معنی خللی پدید نمیآید. مانند:
غیر از هنر که تاجِ سرِ آفرینش است •••• بنیادِ هیچ ســلطنتی جاودانه نیست
در این بیت عبارتِ «که تاجِ سرِ آفرینش است» حشو است که در میانِ سخنِ اصلی آمده است.
اعتراض در اصطلاح علم بدیع
عبارت است از آوردن کلمات و جملاتی که به ارکان و سیاق اصلی سخن ارتباطی ندارد و بنا بر دلایلی در لابه لای ارکان و اجزای اصلی جمله آورده میشود.
مثال ادبی اعتراض
اکنون بعد از این آنچه بمصالح ملک و دولت بازگردد نگاه میدارد. ما را به رأیهای او هیچ اعتراض نیست . (تاریخ بیهقی ص 601))
+ و بر رای و دیدار وی [ خواجه احمد حسن ] هیچ اعتراض نیست . (تاریخ بیهقی ص 147)
+ مثال و اشارات وی روان است در همه ٔ کارها و بر آنچه بیند کس را اعتراض نیست . (تاریخ بیهقی ص 150)
+ پادشاهان بزرگ آن فرمایند که ایشان را خوش آید و نرسد خدمتکاران ایشان را که اعتراض کنند. (تاریخ بیهقی ص 273).)
+ تیغ اختیار کرد که عالم بدو دهند
چرخ اعتراض نارد بر اختیار تیغ. مسعودسعد.
+ گفت را گر فایده نبود مگو
ور بود اهل اعتراض و شکر جو. مولوی .
+ بشنو اکنون قصه ی آن رهروان
که ندارند اعتراضی در جهان . مولوی .
اعتراض در اصطلاح حقوق تجارت:
عبارت است از ابلاغ اسناد تجارتی از قبیل سفته ، چک ،برات ، بمتعهد پرداخت و این عمل را بتعبیر دیگر «واخواست » و یا «پروتست » گویند. (از قانون تجارت ). واخواهی . واخواست . (واژه های نو فرهنگستان ایران ).
اعتراض در اصطلاح آیین دادرسی :
یکی از طرق عدولی شکایت از احکام است و آن مقابل پژوهش یا استیناف است و درمورد حکم غیابی در ظرف ده روز با رعایت مسافت قانونی از تاریخ ابلاغ واقعی حکم به مدعی علیه برطبق قانون پذیرفته میشود و این مدت برای اشخاص مقیم خارج کشور دو ماه و در پاره ای از موارد سه ماه است . و فرق آن با استیناف آن است که استیناف طریقه ٔ تصحیحی است نه عدولی . ماده ٔ 174 قانون آیین دادرسی مقرر میدارد: محکوم علیه غائب می تواند ظرف ده روز بحکم غیابی اعتراض کند. (از قانون آئین دادرسی مدنی ). و برای تفصیل بیشتر به همین قانون مواد 174 تا 188 رجوع شود.
– اعتراض اصلی ؛ اعتراض شخص ثالث می باشد. رجوع به این کلمه شود.
– اعتراض شخص ثالث ؛ اعتراض شخص غیر از محکوم و محکوم ٌعلیه است برای جلوگیری از ضرر و اخلالی که حکم صادرشده بحقوق او وارد میکند. و رجوع بهمین کلمه شود.
– اعتراض طاری ؛ یکی از اقسام اعتراض شخص ثالث است ، مقابل اعتراض اصلی . رجوع به اعتراض اصلی و اعتراض شخص ثالث شود.
اعتراض در قرآن
1-«وَلَوْ أَنَّا أَهْلَكْنَاهُم بِعَذَابٍ مِّن قَبْلِهِ لَقَالُوا رَبَّنَا لَوْلَا أَرْسَلْتَ إِلَيْنَا رَسُولًا فَنَتَّبِعَ آيَاتِكَ مِن قَبْلِ أَن نَّذِلَّ وَنَخْزَى»
ﻭ ﺍﮔﺮ ﺁﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﭘﻴﺶ ﺍﺯ ﻧﺰﻭﻝ ﻗﺮﺁﻥ ﻫﻠﺎﻙ ﻣﻰ ﻛﺮﺩﻳﻢ ، ﻗﻄﻌﺎ ﻣﻰ ﮔﻔﺘﻨﺪ : ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺍ! ﭼﺮﺍ ﺭﺳﻮﻟﻰ ﺑﻪ ﺳﻮﻯ ﻣﺎ ﻧﻔﺮﺳﺘﺎﺩﻯ ﺗﺎ ﭘﻴﺶ ﺍﺯ ﺁﻧﻜﻪ ﺧﻮﺍﺭ ﻭ ﺭﺳﻮﺍ ﺷﻮﻳﻢ ، ﺁﻳﺎﺕ ﺗﻮ ﺭﺍ ﭘﻴﺮﻭﻯ ﻛﻨﻴﻢ . (سوره طه 134)
2-وَ إِذا قِيلَ لَهُمْ لا تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ قالُوا إِنَّما نَحْنُ مُصْلِحُونَ– بقره/سوره۲، آیه۱۱. .
و هنگامى كه به آنها گفته شود، در زمين فساد نكنيد مىگويند ما فقط اصلاح كنندهايم.
آیه اعتراض مسلمانان به منافقان .اعمال ناپسند و مفسدانه منافقان عصر بعثت، مورد اعتراض مسلمانان:
اعتراض در کلام معصوم(ع)
1-اعتراض در بیان امام علی (ع)
امام علی (ع) در نامه 53 نهجالبلاغه به مالک اشتر (معروف به عهدنامه مالک اشتر) مبنی بر اینکه «ثُمَّ اخْتَرْ لِلْحُکْمِ بَیْنَ النَّاسِ أَفْضَلَ رَعِیَّتِکَ فِی نَفْسِکَ مِمَّنْ لَا تَضِیقُ بِهِ الْأُمُورُ وَ لَا تُمَحِّکُهُ الْخُصُومُ وَ لَا یَتَمَادَى فِی الزَّلَّةِ وَ لَا یَحْصَرُ مِنَ الْفَیْءِ إِلَى الْحَقِّ إِذَا عَرَفَهُ وَ لَا تُشْرِفُ نَفْسُهُ عَلَى طَمَعٍ وَ لَا یَکْتَفِی بِأَدْنَى فَهْمٍ دُونَ أَقْصَاهُ…»
«سپس از میان مردم، برترین فرد نزد خود را براى قضاوت انتخاب کن، کسانى که مراجعه فراوان، آنها را به ستوه نیاورد، و برخورد مخالفان با یکدیگر او را خشمناک نسازد، در اشتباهاتش پافشارى نکند، و بازگشت به حق پس از آگاهى براى او دشوار نباشد، طمع را از دل ریشه کن کند، و در شناخت مطالب با تحقیقى اندک رضایت ندهد…»
2- اعتراض حضرت زهرا (س) در خطبه فدکیه
بررسی فقهی حق اعتراض در سیره فاطمی از نگاه حجتالاسلام محلاتی
موسس نهاد اعتراض در اسلام و نه فقط در تشیع و اینکه یک جریان دارای پشتوانه نسبت به موضوعی اعتراض کند، فاطمه زهرا(س) است.
رفتار حضرت زهرا(س) با حکومت پس از وفات پیامبر(ص)
حضرت میتوانست پیام شخصی دهد یا شخصا اعتراض کند اما انتخاب یک زمان خاص برای اعتراض که همه مهاجرین و انصار در مسجد حضور داشته باشند، انتخاب حساب شدهای بوده است. آن زمان که این اعتراض از سوی حضرت مطرح شد، بیش از یک هفته از وفات پیامبر(ص) نگذشته و جامعه مصیبت درگذشت رسول خدا(ص) را به تازگی پشت سر گذارده بود.
. این نخستین مرتبه بود که چنین موضوعی به شکلی گسترده در تاریخ اسلام رخ میداد.
احقاق حق یک وظیفه و تکلیف است. به گفته شهید مطهری «زندگی تنازع بقا نیست اما کوشش برای بقاست؛ حق گرفتنی است نه دادنی.تاکید شهید مطهری بر این است که در اسلام فنا شدن برای جمع ثروت موجب نابودی است ولی فدا شدن برای استیفای حقوق، شهادت است. گاهی افرادی که درک درستی از این حقیقت ندارند، به فرد مظلوم توصیه میکنند که حق خویش را نادیده گیرد.
حضرت در چند بخش مطالب خویش را مطرح کرد که یک بخش مربوط به حقوق شخصی خود او بود. به عنوان نمونه ایشان مساله ارث را مطرح میکند. حال این سوال مطرح است که چرا ایشان چنین مسالهای را مطرح کرد؟ آن هم زمانی که پیامبر(ص) به تازگی از دنیا رفته و منافقین نیز منتظر همین لحظه بودند. آیا طرح این مساله در این موقعیت صحیح بود؟
بخش دوم خطبه حضرت زهرا(س) به مصائب عمومی مسلمین و حوادثی اشاره دارد که بعد از وفات پیامبر(ص) رخ داد.
شاید به دلیل این که دستگاه خلافت هیچ تجربه قبلی از این شرایط نداشت و پیشبینی این اعتراض را نمیکرد و به شکلی فوری با اعتراض حضرت مواجه شد، نتوانست جلوی این ماجرا و سخنرانی را بگیرد ولی بعد، تدبیر کردند و جلوی این اعتراض گرفته شد. در واقع این گونه جلوی اعتراض حضرت گرفته شد که به کسی اجازه داده نمیشد از حضرت زهرا(س) حمایت کند و کار را سخت و دشوار کردند. به عنوان نمونه امسلمه بابت حمایت از حضرت یک سال از دریافت حقوق خود منع شد. اینجاست که میتوان فهمید این جامعه با چه معیاری اسلامی بوده است.
باید توجه داشت پیامبر(ص) چند شأن دارد؛ یک شأن ایشان نبوت است که دستورات الهی را به مردم ابلاغ میکند. شأن دیگر او حکومت است که در رأس آن قرار داشت.
وی ادامه داد: براساس شأن نخست، پایه و اساس مسأله «وحی» است، اما در مسائل اجتماعی الزاما وحی مطرح نیست و به تعبیر علامه طباطبایی مسأله «رأی» مطرح میشود. اینجاست که دستور مشورت گرفتن از سوی پروردگار به پیامبر(ص) صادر میشود. پیامبر(ص) به خوبی مسأله اعتراض را نهادینه کرد ولو این که در دوره حیات ایشان اعتراض مصداق کمتری داشت چون مردم به پیامبر(ص) اطمینان داشتند ولی اعتراض کردن چنان بین مسلمانان نهادینه شده بود که اسما، همسر خلیفه اول، به جهت وصیت حضرت زهرا(س) که تاکید فرمود پس از وفات من کسی وارد خانه نشود، در مقابل خلیفه، که همسرش نیز بود، ایستاد و به او اجازه ورود به خانه زهرا(س) را نداد و دست رد به سینه خلیفه زد. این فرهنگی بود که پیامبر(ص) آن را میان مسلمانان ایجاد کرد.
اعتراض با مخالفت تفاوت دارد
آنچه که درباره آن صحبت میشود، مخالفت کردن یک شخص با حکومت نیست بلکه اعتراض در برابر حکومت است. مخالفت به معنای تمرد، نافرمانی و تخلف از دستورات حکومت است. به عنوان نمونه اگر شخصی مالیات خود را نمیپردازد، مرتکب تخلف شده است. حال این سوال به وجود میآید که آیا هر تخلفی از قانون یا از دستور حکومت الزاما به معنای اعتراض به حکومت است؟ خیر.
مبنای اعتراض را میتوان از سه جنبه اخلاقی، فقهی یا سیاسی بررسی کرد.
از نظر اخلاقی باید بررسی شود که آیا اعتراض کردن یک فعل اخلاقی بهشمار میآید یا اعتراض نکردن؟ آنجایی که دفاع از حق خود مطرح است، این موضوع بیشتر مورد سوال قرار دارد. در فقه در مورد اینکه حکم اعتراض به حکومت جایز یا واجب و یا حرام است، بحث شده است. از بعد سیاسی نیز مسأله اعتراض به عنوان یکی از حقوق شهروندان مورد توجه قرار میگیرد و این سوال مطرح میشود که آیا اعتراض از حقوق شهروندان به حساب میآید یا خیر؟
این اندیشمند دینی با اشاره به مبنا و حکم فقهی مقوله اعتراض، گفت: به لحاظ فقهی دو مبنا در این خصوص وجود دارد؛ مبنای اول این است که شخص اعتراض میکند چون حقی از او تضییع شده است. مبنای دوم این است که با این که از یک فرد حقی تضییع نشده اما از دیگران تضییع حق صورت گرفته، او باز هم اعتراض میکند. در خصوص مبنای اول برخی آیات قرآن علاوه بر روایات، انسان را تشویق میکند که اگر مورد ظلم واقع شد، اعتراض کند و سکوت و تحمل نکند. یکی از آیات شریفه سوره نسا بر همین موضوع تاکید دارد. بر اساس این آیه تاکید شده خداوند بدگویی و آشکار کردن بدیها را دوست ندارد، مگر یک مورد و آن زمانی است که کسی مورد ظلم قرار گیرد.
اگر اعتراض مشمول قاعده نهی از منکر باشد، قاعدتا شرایط نهی از منکر در مورد اعتراض نیز جاری خواهد شد. مثلا یکی از شرایط نهی از منکر این است که نهی کردن در جایی باید صورت گیرد که احتمال تاثیر آن در طرف مقابل باشد یا ضرری برای نهیکننده از منکر وجود نداشته باشد.
اما اگر اعتراض او تاثیری بر کاهش ظلم نداشت، آیا باز هم حق فریاد زدن دارد؟
برخی از علما از جمله شیخ انصاری اعتراض را دستور جدایی میداند و تاکید دارد کسی که مورد ظلم است، تحت فشار روحی و عاطفی قرار داشته و نمیتوان به او گفت نسبت به حق خود بیتفاوت باشد و حرفی نزند. در اینجا یک ظلم از طرف ظالم در حق مظلوم شده و کسی هم که از او میخواهد حرفی نزند و نسبت به حق خویش بیتفاوت باشد، ظلم دوم را در حق او مرتکب شده است. این فشار اضافهای بر شخص مظلوم وارد میکند. باید توجه داشت این مسأله فایده دارد؛ چراکه ممکن است اعتراض برای مظلوم اثر فوری نداشته باشد، اما مفتضح کردن ظالم و هزینه ظلم را بالا بردن موجب تقلیل ظلم خواهد شد اما اگر قرار باشد جلوی مظلوم گرفته شود، این مسأله موجب میشود دست ظالم بازتر شده و فضای ظلم گسترش یابد.
نمونه ممکن بود کسی در حکومت امیرالمونین(ع) معترض میبود اما اعتراضی به شخص حضرت علی(ع) نداشت. چنین اعتراضی پذیرفته شده است. لذا امام علی(ع) که مالک را با اختیارات بسیار گسترده به مصر فرستاد، به مردم مصر نفرمود از مالک تبعیت مطلق کنید بلکه فرمود اگر حکم او مطابق حق بود، دستور او را اطاعت کنید. این شرط برای این است که یک تشخیص برای مردم به رسمیت شناخته شده که حاکم درست عمل میکند یا خیر. برای هر شخص غیرمعصومی این احتمال وجود دارد که دچار خطا و فساد شود؛ بنابراین قهرا جا برای اعتراض به او وجود خواهد داشت.
اینکه به طور کلی در حکومت شخص معصوم اساسا بحث مشروعیت ربطی به مساله اعتراض ندارد، تصریح کرد: حکومت مشروع هم که باشد، باز اعتراض به آن جایز است چون ممکن است که اعتراض به شخص معصوم مرتبط نباشد. در این حالت باب اعتراض بسته نمیشود. مثلا ممکن است دستور امام به درستی توسط مامور اجرا نشده و اعتراض متوجه او باشد. باید توجه داشت اگر مسأله اعتراض به مشروعیت گره بخورد، با یک مصیبت مواجه میشویم و آن، این است که همه حکومتها مدعی مشروعیت خویش هستند.
اینکه به طور کلی در حکومت شخص معصوم اساسا بحث مشروعیت ربطی به مساله اعتراض ندارد، تصریح کرد: حکومت مشروع هم که باشد، باز اعتراض به آن جایز است چون ممکن است که اعتراض به شخص معصوم مرتبط نباشد. در این حالت باب اعتراض بسته نمیشود. مثلا ممکن است دستور امام به درستی توسط مامور اجرا نشده و اعتراض متوجه او باشد. باید توجه داشت اگر مسأله اعتراض به مشروعیت گره بخورد، با یک مصیبت مواجه میشویم و آن، این است که همه حکومتها مدعی مشروعیت خویش هستند.
3- «النصحیه لائمه المسلمین»
آیتالله محسن غرویان، عضو هیئت علمی جامعةالمصطفی العالمیه،
نصیحت به معنی کمک کردن است، زیرا زمامداران در زمان غیبت معصوم نیستند و امکان خطا و اشتباه دارند، لذا نخبگان و مردم عادی باید بتوانند آنان را نقد و نصیحت کنند.
از طرفی مردم و حاکمان حقوق متقابلی نسبت به هم دارند که امام علی(ع) در نهجالبلاغه و به ویژه در عهدنامه مالک اشتر به خوبی این حقوق را تشریح کرده است. یکی از این حقوق نیز حق انتقاد و اظهار نظر مردم نسبت به حاکمان است و این از مسلمات مکتب شیعه و الگوی حکمرانی نبوی و علوی است. همه این حقوق نیز از باب حفظ اسلام و به رشد رساندن مردم و تحقق عدالت است.
در این میان زمامداران باید به کم کردن فاصله خود با مردم توجه کنند و نشانه این کم بودن فاصله نیز فراهم بودن زمینه اعتراض و انتقاد مسالمتآمیز و بدون خشونت در یک فضای امن و آرام است. هر چقدر اعتراض و انتقاد کم شود نشان میدهد فاصلهها بین حکومت و مردم زیاد شده و مردم از روی ترس و نگرانی دست به اعتراض و مخالفت نمیزنند، لذا به رسمیت شناختن حق اعتراض و اجازه بروز و ظهور آن علامت نزدیک بودن ملت و دولت به یکدیگر و زنده و پویا بودن یک نظام سیاسی است.
در روایات داریم که مردم نباید از حکومت بترسند و در مقابل حاکمان لکنت زبان داشته باشند. این بدین معناست که حکومت باید این احساس امنیت را برای مردم ایجاد کند که در مقابل خطاها و تضییع حقوق جامعه از سوی حاکمان بتوانند اظهارنظر کنند. در کنار آن اغتشاش و برهم زدن امنیت جامعه مسئله جدایی است که هیچ حکومتی اجازه نمیدهد جریانات ضد نظم و امنیت میدانداری اعتراضات را برعهده بگیرند.
اختلاف سلیقه و نظر مانند اختلاف چهره یک کار الهی است و در هیچ جامعهای همه مانند هم فکر نمیکنند و نظر نمیدهند. در جامعه ما هم چه بخواهیم چه نخواهیم اختلاف نظر و تفاوت فکر وجود دارد اما نکته مهم مدیریت این اختلاف نظرهاست به نحوی که نظم جامعه در عین اظهار نظر آزاد همگان، برقرار بماند و امنیت جامعه حفظ شود.
: اگر این اتفاق بیفتد و در کنار آن فاصله بین زمامداران و مردم کاهش یابد دیگر جایی برای نفاق نمیماند. در واقع میدان دادن به افراد از جریانهای مختلف فکری برای اظهارنظر، جامعه را نیز از نفاق و دوگانگی دور میکند. الان هم بسیاری از جریانات و گروههای سیاسی داخل کشور، اسلام، قانون اساسی و ولایت فقیه را قبول دارند اما دیدگاههای متنفاوتی در زمینه اداره کشور دارند، لذا تنوع فکری در چارچوب قانون باید محفوظ بماند تا همه با چهره واقعی خود صحبت کنند و به هر دلیلی رنگ عوض نکنند زیرا اولین آسیب نفاق جریانات و گروههای سیاسی به خود نظام سیاسی وارد میشود.
معنای اعتراض در جامعه شناسی سیاسی-مدنی
حوزه جامعه شناسی سیاسی مربوط به تعارضات، وفاق و سازگاری است و اساسا مسئله محوری در جامعهشناسی سیاسی این است که چرا تعارضها در یک جامعه روی میدهند؟
اعتراض، مخالفت نسبت به یک ایده یا عمل، معمولاً سیاسی است.
اعتراضات میتواند اشکال مختلفی داشته باشد، از بیانیههای فردی گرفته تا تظاهرات گسترده، معترضین ممکن است اعتراضی را به عنوان روشی برای اثرگذاری بر افکار عمومی یا سیاستهای دولت ترتیب دهند، یا ممکن است اقدام مستقیمی در تلاش برای ایجاد تغییرات دلخواه خود انجام دهند.
ایجاد نظم اجتماعی به گونهای که از اجماع عمومی نزد شهروندان برخوردار باشد، از ویژگیهای بارز هر جامعه توسعه یافته و پیشرفته است که امروزه از سوی حکومتها بسیار مورد توجه میباشد. در این میان پدیده اعتراض از آنجا که معرف به هم خوردن این نظم میباشد، پدیدهای قابل توجه و شایسته تحلیل است تا از این طریق راه برای سیاستگذاری عمومی هموار گردد.
در جایی که اعتراضات به شکل مسالمت آمیز برای دستیابی به یک هدف خاص، باشد؛ آنها فراتر از اعتراض هستند و ممکن است به عنوان موارد مقاومت مدنی یا مقاومت بدون خشونت توصیف شوند.